بل آمی
نویسنده:
گی دو موپاسان
مترجم:
علی اصغر سروش
امتیاز دهید
✔️ گی دوموپاسان از آن دسته نویسنده هایی است که بیشتر به واسطه ی داستان کوتاه شناخته می شود. اما رمانی دارد به نام بل امی که در آن به تشریح فضای حاکم بر روزنامه های فرانسه می پردازد. رمان شخصیتی دارد به نام " ژورژ دوروا " که جوانی است جویای نام و می کوشد با شناختن راههای نفوذ در مطبوعات، نامی برای خود دست و پا کند. اما در این میان به خاطر زیبا رو بودن همیشه مورد توجه زنان است و بدین واسطه با قربانی کردن آنان به جایگاه دلخواهش می رسد.
در بخشی از کتاب «بل آمی» میخوانیم:
«ژرژ دوروا وقتی بقیهی سکهی پنج فرانکی را که به صندوقدار داده بود گرفت، از رستوران خارج شد. ازآنجاکه پسر خوشقیافهای بود، به عادت دوران خدمت در ارتش، سینهاش را جلو داد، شکمش را تو کشید، با حرکتی نظامیوار و خودمانی تابی به سبیلش داد، و نگاهی سریع به دورتادور رستوران و به مشتریها که هنوز شامشان را تمام نکرده بودند انداخت، از آن نگاههای زیبا پسرانهای که مثل نگاههای تیز مرغی شکاری همهچیز و همهجا را در برمیگیرد. زنها سرشان را بلند کردند و چشم به او دوختند: سه دختر کارگر، یک معلم موسیقی میانسال، بدلباس، با موهای آشفته، با کلاهی پر گردوخاک و پیراهنی بدقواره، و دو زن از طبقهی متوسط با شوهرهایشان، که از مشتریهای همیشگی این رستوران باقیمتهای ثابت و ارزان بودند. ژرژ دوروا وقتی رسید توی پیادهرو یک لحظه بیحرکت ماند و از خودش پرسید بقیهی شب را چگونه بگذراند.»
بیشتر
در بخشی از کتاب «بل آمی» میخوانیم:
«ژرژ دوروا وقتی بقیهی سکهی پنج فرانکی را که به صندوقدار داده بود گرفت، از رستوران خارج شد. ازآنجاکه پسر خوشقیافهای بود، به عادت دوران خدمت در ارتش، سینهاش را جلو داد، شکمش را تو کشید، با حرکتی نظامیوار و خودمانی تابی به سبیلش داد، و نگاهی سریع به دورتادور رستوران و به مشتریها که هنوز شامشان را تمام نکرده بودند انداخت، از آن نگاههای زیبا پسرانهای که مثل نگاههای تیز مرغی شکاری همهچیز و همهجا را در برمیگیرد. زنها سرشان را بلند کردند و چشم به او دوختند: سه دختر کارگر، یک معلم موسیقی میانسال، بدلباس، با موهای آشفته، با کلاهی پر گردوخاک و پیراهنی بدقواره، و دو زن از طبقهی متوسط با شوهرهایشان، که از مشتریهای همیشگی این رستوران باقیمتهای ثابت و ارزان بودند. ژرژ دوروا وقتی رسید توی پیادهرو یک لحظه بیحرکت ماند و از خودش پرسید بقیهی شب را چگونه بگذراند.»
آپلود شده توسط:
اسپارتاکوس
1390/08/02
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بل آمی
بسی خرسند شدیم از حضور مجدد شما در کتابناک[/quote]
خانم labbasian
ظاهراً شما در آینده می توانید جای یک ناظر تیزبین رو پر کنید.
و اما شما ملا جان
بازگشت تون رو به آغوش جامعه ی کتابناک تبریک می گم. ملا جان آخرین بار که دیدمت پیاده رفتی. اما می بینم که سواره برگشتی. توی این گرانی خودرو، اون چارپای شما از هیچی بهتره!
ملا جان ظاهرا بحثهایی که به موضوع کتاب مرتبط نباشه در عرض چند صدم ثانیه حذف میشه . ولی من نمیتونم اینو نگم :
بسی خرسند شدیم از حضور مجدد شما در کتابناک
وقتی تصویر جوانی با سبیلهای قیطانی، که بعد فهمیدم نامش ژورژ دوروا ست، را روی جلد دیدم فکر کردم لابد از این رمانهای عاشقانه ایست که یا این به آن می رسد و شاد است یا آن به این نمی رسد و ناشاد، از انجا که من به عنوان یک دانش آموز فقط می خواستم آمار کتابهای خوانده شده را بالا ببرم! آنرا امانت گرفتم، از کتابخانه عمومی.
نشستم به خواندنش، اوایل گیج بودم تا این آقای صاحب سبیلهای قیطانی رسید به خانواده ی آقای "جنگلبان" (درست یادم مانده باشد معنی نام فورستیه! می شد همین). وقتی این آقای ژورژ با کمک دوستش و البته بیشتر همسر دوستش وارد کار روزنامه نگاری شد فکر کردم یک رمان حماسی خواهم خواند و ماجراهایی آزادیخواهانه! اما کتاب هنوز زیاد ورق نخورده بود که کثافت همه جا را گرفت، هر بار کتاب را می انداختم که نخوانم اما باز به امید اینکه یک جایی، یک جوری دوباره نور به این کتاب بتابد آنرا برمی داشتم اما باز فقط همان تباهی بود و همان خیانت. ژورژ خیلی ها را با حیله و با توسل به گیرایی و جذابیتی که داشت زیر پا می گذاشت تا قدش به تمدن برسد! تمدنی که موپاسان بسیار بسیار آن را تاریک تر از چیزی که بود به من نشان می داد؛ شاید می دانست عاقبت این تمدن راه به کجا می برد!
به دوستان پیشنهاد میکنم کتاب پییر و ژان رو حتما بخونین نویسندش همین جناب موپاسانه
بی نهایت سپاسگزارم
جز 1001 کتاب برتر دنیا
روی قسمت دریافت با کلیک راست موس،
save target as
رو بزنید حتما دانلود میشه-